دوشنبه, ۱۶ دی, ۱۳۹۸ / 6 January, 2020
مجله ویستا
هویت چیست؟

اینکه انسان کیست با چیست، چه ماهیت و چه شخصیتی دارد، چه افکار و باورها و چه ایدهها و اندیشههائی در سر و چه رؤیاها و آروزهائی در دل میپرورد، چه میخواهد، چه میکند و ... همه و همه در بحثی بهنام بحث ”هویت“. پاسخ داده میشود و این، باورهای شکل گرفته در انسان است که به همراه احساس و روحیهٔ او، ”هویت“ وی را تشکیل میدهد.
”هویت“ توست که در هر لحظه تعیین میکند که تو، که باشی، چه بکنی، چه بخواهی، کجا بروی، چه بگوئی، چه واکنشی نشان بدهی و ...
”هویت“ توست که در هر لحظه اندیشهٔ تو را میسازد. آری، اندیشهها از هویت تو دستور میگیرند و زندگی تو را شکل میدهند. بنابراین، لازمهٔ زندگی در مسیر کمال، داشتن هویتی کمالطلبانه است تا در تو اندیشههای کمالجویانه را خلق کند. پس انسان است و هویت او!
من کیستم؟ با تو کیستی؟ پاسخ به این سؤال، موضوع ما را در برابر زندگی و هر آنچه همه روزه با آن مواجه هستیم، روشن میکند. پاسخ به این سؤال است که راه تو را بر سر دوراهیهای زندگی معلوم میکند. به من بگو تو کیستی تا به تو بگویم کجا میروی، چه ارزشهایی داری، جهانبینی تو چیست. به من بگو تو کیستی تا به تو بگویم چه اعتمادبهنفسی داری، در کارت، در زندگیات و در روابطت چهقدر پیشرفت میکنی، از فرصتهایت چگونه استفاده میکنی، خدایت را چگونه میشناسی و لحظهلحظههای زندگیات را چگونه صرف میکنی و چه حاصلی میگیری.
هویت توست که هر لحظه تعیین میکند که کجا بایستی، چه موضوعی اتخاذ کنی، در کدام جبهه بجنگی، با کدام سلاح، مبارزه کنی، به کدامین افق بنگری، منتظر چهباشی و ...
هویت توست که به تو، جهانبینی و ایدئولوژی میدهد، ارزشها و ضدارزشهای تو را تعیین میکند و راه را به تو نشان میدهد. پس، همه چیز انسان در هویت وی که مجموعهٔ باورها و روحیهای اوست، خلاصه میشود. باورهای هر انسان، چون موج در محیط اطرافش منتشر میشود و متناسب با نوع باورهایش، پیامهای مثبت یا منفی به کائنات ارسال میکند و این چنین است که ارتباط تو با مردم و جامعه، برقرار میشود که البته نوع این ارتباط، به جنس باورها بستگی دارد. تو پدیدهٔ پیچیدهای هستی که کسی را جز خودت راهی به دنیای درون تو نیست. تنها توئی که میتوانی خودت را کشف کنی، پس به خودت آی و غفلت روا مدار. آیا وقت آن نرسیده که به کاخ باشکوه وجودت که سالهاست کسی دروازههای عظیم آن را نگشوده، سری بزنی و غبار تیرهٔ فراموشی و غفلت را از گوشهگوشهٔ آن بزدائی؟ آیا زمان آن فرا نرسیده که دریابی تو ویرانهای متروک نیستی که در آغوش تاریکیها خفته باشد؟ هستی بهسوی یگانگی و یکپارچگی پیش میرود و مبادا که تو از این قافله جا بمانی. زیرا تا خود را نشناسی و با خویشتن خویش. به یگانگی و هماهنگی نرسی، نغمهٔ شورانگیز هستی و نتهای هماهنگ حیات را که کائنات در دستگاه آفرینش مینوازند، نخواهی شنید.
ای نسخهٔ اسرار الهی که توئی
وی اینهٔ جمال شاهی که توئی
بیرون ز تو نیست آنچه در عالم هست
از خود بطلب هر آنچه خواهی که توئی
آری آی محرم تمامی اسرار الهی! خود را بشناس تا گوهر گرانمایهٔ عمرت را در عالیترین امور، سرمایهگذاری کنی. پس، بکوش تا به مصداق ”مَن عَرَف نَفسهٔ، فَقَد عَرَفَ رَبّه“. به درون خویش سفر کنی و از آنجا به کمال خداوندی برسی. خود را بشناس تا خدایت را بشناسی. خود را بشناس و گنجهای بیپایان درونت را درباب تا درک کنی که کیستی و چه پدیدهای هستی که قرار است قدم به راه کمال بگذاری تا به ذات نور و گوهر شعور، بپیوندی. اگر به خود اِشراف یابی. آنگاه این مسیر در هر قدم با تو رازها دارد و چون در آن پای بگذاری، خود، راه را به تو خواهد نمود.
تو پای به راه درنه و هیچ مپرس
خود راه بگویدت که چون باید رفت
دکتر علیرضا آزمندیان
منبع : مجله شادکامی و موفقیت
همچنین مشاهده کنید
وبگردی
آگهی
از میان خبرها
سایت رویداد 24روزنامه تعادلروزنامه آفتاب یزدروزنامه اعتمادسایت عصرایرانسایت زومیتخبرگزاری صدا و سیماروزنامه همشهریسایت ورزش سهسایت دیدارنیوز